سرنوشت قاتلان امام حسین ع
#سرنوشت_قاتلان_امام_حسین
? عاقبت شتربانی که لباس امام حسین علیه السلام را دزدید.
از سعيد بن مسيّب روايت است كه چون حضرت امام حسين عليه السّلام شهيد شد، در سال ديگر من متوجّه حج شدم كه به خدمت حضرت امام زين العابدين عليه السّلام مشرّف شوم. پس روزى بر در كعبه طواف مى كردم ناگاه مردى را ديدم كه دستهاى او بريده بود و روى او مانند شب تار سياه و تيره بود و به پرده كعبه چسبيده بود و مى گفت: خداوندا به حقّ اين خانه كه گناه مرا بيامرز و مى
دانم كه نخواهى آمرزيد؛ من گفتم: واى بر تو چه گناه كرده اى كه چنين نااميد از رحمت خدا گرديده اى؟ گفت:
من شتربان امام حسين عليه السّلام بودم در هنگامى كه متوجّه كربلا گرديد. چون آن حضرت را شهيد كردند، پنهان شدم كه بعضى از جامه هاى آن حضرت را بربايم و در كار برهنه كردن حضرت بودم. در شب ناگاه شنيدم كه خروش عظيم از آن صحرا بلند شد و صداى گريه و نوحه بسيار شنيدم و كسى را نمى ديدم و در ميان آنها صدائى مى شنيدم كه مى گفت: اى فرزند شهيد من و اى حسين غريب من، تو را كشتند و حقّ تو را نشناختند و آب را از تو منع كردند. از استماع اين اصوات وحشت زا، مدهوش گرديدم و خود را در ميان كشتگان افكندم و در آن حال مشاهده كردم سه مرد و يك زن را كه ايستاده اند و بر دور ايشان ملائكه بسيار احاطه كرده اند. يكى از ايشان مى گويد كه: اى فرزند بزرگوار و اى حسين مقتول به سيف اشرار، فداى تو باد جدّ و پدر و مادر و برادر تو.ناگاه ديدم كه حضرت امام حسين عليه السّلام نشست و گفت: لبّيك يا جدّاه و يا رسول اللَّه و يا أبتاه و يا امير المؤمنين و يا امّاه يا فاطمة الزّهرا و يا أخاه اى برادر مقتول به زهر جانگداز. بر شما باد از من سلام. پس فرمود: يا جدّاه كشتند مردان ما را، يا جدّاه اسير كردند زنان ما را، يا جدّاه غارت كردند اموال ما را، يا جدّاه كشتند اطفال ما را، ناگاه ديدم كه همه خروش بر آوردند و گريستند. حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام از همه بيشتر مى گريست. پس حضرت فاطمه عليها السّلام گفت:
اى پدر بزرگوار ببين كه چه كار كردند با اين نور ديده من اين امّت جفاكار. اى پدر مرا رخصت بده كه خون فرزند خود را بر سر و روى خود بمالم، چون خدا را ملاقات كنم با خون او آغشته باشم. پس همه بزرگواران خون آن حضرت را برداشتند و بر سر و روى خود ماليدند. پس شنيدم كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى گفت كه: فداى تو شوم اى حسين كه تو را سر بريده مى بينم و در خون خود غلطيده مى بينم، اى فرزند گرامى چه کسی جامه هاى تو را كند؟ حضرت امام حسين عليه السّلام فرمود كه: اى جدّ بزرگوار، شتر دارى كه با من بود و با او نيكيهاى بسيار كرده بودم، او به جزاى آن نيكيها مرا عريان كرد.
پس حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به نزد من آمد و گفت: از خدا ترس نكردى و از من شرم نكردى كه جگرگوشه مرا عريان كردى؟ خدا روى تو را سياه كند در دنيا و آخرت و دستهاى تو را قطع كند. پس در همان ساعت روى من سياه شده و دستهاى من افتاد و براى اين دعا مى كنم و مى دانم كه نفرين حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رد نمى شود و من آمرزيده نخواهم شد.
?جلاء العيو ن