زندگی مومنانه

  • خانه 
  • سخنان زیبا  ایام فاطمیه  شبهات فاطمیه قدرت ایران 

خدایا شکرت

27 شهریور 1396 توسط هاجر جرفي

من همیشه خوشحالم، می دانید چرا ؟
برای اینڪه از هیچڪس برای چیزی انتظاری ندارم، انتظارات همیشه صدمه زننده هستند … زندگی ڪوتاه است …
پس به زندگی ات عشق بورز …
خوشحال باش … و لبخند بزن …
فقط برای خودت زندگی ڪن و …
قبل از اینکه صحبت کنی، گوش کن
قبل از اینڪه بنویسی، فڪر کن
قبل از اینڪه خرج ڪنی، درآمد داشته باش
قبل از اینڪه دعا ڪنی، ببخش
قبل از اینڪه صدمه بزنی، احساس ڪن
قبل از تنفر، عشق بورز
زندگی این است …
احساسش ڪن، زندگی ڪن و لذت ببر….

هر کسی به اندازه ی
ضربه هایی که خورده است
تنهایی اش را، محکم تر بغل کرده است..!

 نظر دهید »

زن خوب

27 شهریور 1396 توسط هاجر جرفي


❣️آقای خونه

همسر شما، بعد از تولد فرزندتون،
بیشتر به توجه و محبت شما، نیاز داره?

? خستگی‌های بچه‌داری رو
با نوازش، توجه، و کمک بیشتر،
از روی شونه هاش بردارین.

 نظر دهید »

خدایا دوستت دارم

27 شهریور 1396 توسط هاجر جرفي

​?وقتــــی چترتــــ خداستــــ ؛

بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد …
↻وقتــــی دلتـــــ با خداستــــ ؛

بگذار هر ڪســــی میخواهد دلتــــ را بشڪند …
☆وقتــــی توڪلتــــ با خداستــــ ؛

بــــگذار هر چقدر میتوانند با تو بی انصافــی ڪنند …
♡وقتــــی امیدتـــــ با خداستـــــ ؛

بـــــگذار هر چقدر میخواهند نا امیدتـــــ ڪنند …
↯وقتـــــی یارتـــــ خداستـــــ ؛

بـــــگذار هر چقدر میتوانند نارفیق باشـــــند …

بـــــگذار آســـــمان ببارد ؛
✖باڪـــــی نیستـــــ …

تــــــو با خـــــ❤️ـــــدا بـــــمان …

چون چــتر خــــدا بزرگترین چـــــتر دنیاستـــــ …
#الا_بذڪرالله_تطمئن_القلوبـ❣

 نظر دهید »

تلنگر

27 شهریور 1396 توسط هاجر جرفي

​#تلنگــــــــــر❗️
❣همسر فرعون 

تصميم گرفتــ که عوض شود ؛

و شُد یکــی از زنــان والای بهشتــی …
❣پسر نوح

تصميمــی برای عوض شدن نداشتــ …

غرق شد و شُد درس عبرتــی برای آیندگان…
? اولی همسر يک طغيانگـــــر بود

و دومی پسر يک پيامبـــــر…!!!
⚠️ براے عوض شدن هيچ بهانه‌ای

قابل قبول نيستـــــ ….
✅اين خودتــ هستــی که تصميم می‌گيری

 تا عوض شوی…

 نظر دهید »

اسب پیرمرد

27 شهریور 1396 توسط هاجر جرفي

​?روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند:چقدر بدشانسی!پیر مرد گفت:ازکجا معلوم.

?فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت.مردم گفتند:چقدر خوش شانسی!پیرمرد گفت:از کجا معلوم.

?پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.مردم گفتند: چقدر بدشانسی!پیرمرد گفت از کجا معلوم!

?فردایش از ش۳هر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.مردم گفتند:چقدر خوش شانسی!پیرمرد گفت:از کجا معلوم!…

?زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.از کجا معلوم

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • ...
  • 69
  • ...
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

زندگی مومنانه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس